به نام خدا
باشروع کار مجله پارسی نامه در ابتدای سال 90 و اعلام عمومی ایجادش توسط مدیر سایت و دراخبار مربوط به سایت جرقه ای درذهنم ایجاد شد. برای من که دنبال مطالعه مطالب سایرین وکشف استعدادها و آشنایی بیشتر با دیگران و کمک به ارتقای محتوایی مطالب و کسب دانسته بیشتری از معلومات افراد جامعه بودم ،گزینه ی مطالعه مجله،بهترین بود. قبلا برای اینکه وبلاگ ها را ببینم با مشقت زیادی روی عناوین تازه یک یه یک کلیک می کردم.خیلی ها چیزی نداشت. با شروع مجله خوب شد.بیشتربه مجله مراجعه می کردم. گاهی هم برای سایر مطالبی که به مرور دستم آمد،درمجله نیست یا وبلاگ هایی که می دانستم به دلیل محتوای کپی برگزیده ندارند ولی مطالبشان برایم مفید و مورد نیاز است با استفاده از وب خوان صفحه خانگی مراجعه می کردم.گاهی هم با کلیک روی به روزرسانی های پیام رسانی موفق به استفاده از نوشته های کاربران سایت می شدم. همیشه فکر می کردم برای اینکه نویسنده خوبی باشیم لزوماً باید خواننده خوبی نیز باشیم و تعمیم همین تفکر دروبلاگ نویسی موجب شد که بیشتر از وب نویسی به وب خوانی و ابراز نظر درمورد نوشته های سایرین بپردازم واین خود موجب می شد که به دفعات موضوعات و عناوین جدید و مورد نیاز جامعه درذهنم شکل بگیرد. از طرفی به دلیل کارهای آموزشی و ارتباط با جوانانی که روزمره با آنها سروکار داشتم توقع بسیاری از ایشان به مرور مطالبی که می نویسند موجب شد تا وب خوانی را بیشتر کنم.
درهمین گشت و گذارها،انتقاداتی ازکارمجله می دیدم که کاربران درپیام رسان و یاوبلاگ هایشان مطرح می کنند.خیلی توجهی نداشتم و به نظرم طبیعی بود که انتقاد کنند . جنس ما آدم ها دردموکراسی همین است. اهل نظرو انتقاد و این ها هستیم .خیلی از امور با همین نقد و نظرات اصلاح می شود و عیوبی که مرتفع می شوند، بعضی وقت ها هم خیلی هم کاری نداریم که نقدمان جا دارد یانه فقط می گوییم. گاهی دنبال سازندگی هم نیستیم، اصلا پیشنهادی هم نداریم فقط همین که بگوییم تخلیه مان می کند و بغض نمی شود خفه مان کند.عجب چیز خوبی ست است دموکراسی ! بگذریم؛ شخصاًبرایم تفاوتی نداشت که مطلبی از من انتخاب می شود یا نه و اصلا به آن فکر نمی کردم. چون مجله را جز یک وبلاگ برای بازنشر سایر نوشته ها نمی دیدم. البته بعدها هم که دیدم هرپیامی می گذارم یا نوشته ای دروبلاگ منتشر می کنم مورد نظر دبیران قرار می گیرد و انتخاب می شود سعی کردم کمرنگ تر حضور پیدا کنم مبادا ذوق کنم و مطالب غیر مفید بنویسم . نمی دانستم چرا حساسیت هست اینکه نوشته ای درمجله لینک نمی شود. به خودم می گفتم خب بگذارید کارشان را بکنند. حتما برنامه ای دارند.ازآنجائیکه گمانم براین بود حتما این مجله دارای اهداف و ویژگی های خاص و مورد نظر موسسین آن است هیچوقت تایید یا تقبیح این انتقادات را درصلاحیت خویش نشناختم...
تا اینکه دست برقضا به دعوت پارسی نامه برای همکاری برخوردم وبه گمان اینکه شاید اندوخته های سالیان فعالیت فرهنگی و اجتماعی و آموزشی ام کاربردی دراین کارحسن داشته باشد طی پیام کوتاهی اعلام آمادگی کردم قریب به این مضمون:چنانچه کمکی هم از دست حقیرساخته است آماده همکاری خواهم بود.که به هرترتیب برخلاف آنچه می اندیشیدم انتخاباتی رخ داد که البته اگر شکلش را می دانستم به دلیل روحیات شخصی ام و عدم توانایی شرکت دررقابت های اینچنینی اعلام آمادگی نمی کردم وخب تمام تلاشم را کردم که از فضاهای انتخاباتی دور باشم و گمان نمی کردم که اصلاً توجهی به من هم بشود. بازهم برخلاف تصورم عده ای کاربران اینگونه تشخیص دادند که درجمع دوستان دیگر حضورداشته باشم ومدیر سایت هم اظهار محبت نموده و برادرشان را هرچندشاید توانایی کافی نداشت به احترام رای سایرین به همکاری پذیرفتند.
شروع به کار مجله که مصادف با اول دی ماه بودبا اطلاعات مختصری از آنچه درآیین نامه ذکر شده بود استارت خورد. وحود یک سردبیر با سابقه ازابتدای مجله تا کنون و همچنین ادبیات نیک ایشان درمحاوره باسایر همکاران شکل خیلی خوبی از کاررا برایم ترسیم کردواحساس کردم اگر دل به کار بدهم شاید محمل خیلی خوبی برای یک کار اثر گذار و ماندگار بشودو بتوان از این طریق کمک شایانی به وبلاگ نویسی که بسیار مهجور و مورد تغافل است و روزهای گردوخاکی عمرخود را سپری می کند نمود. درروزهای نخستین کار تلاش کردم تاقبل از هرموضوعی، بیشتر با مجموعه اهداف کار و امکانات موجود درنیل به این اهداف سپری کنم و تا می توانم کشف کنم . خب عدم حضورم درجلسه حضوری شروع کاردبیران به دلیل مشغله های فراوان آموزشی و تعهدی که به سایرین داشتم درروز موعود،مزید برعلت بود که تلاش بیشتری درجهت کشف نادانسته هایم از کارداشته باشم.باتوجه به دوره شش ماهه کار دبیران بنا را براین گذاشتم تا با کاستن از ساعات خاص شخصی استراحت و مطالعه و همینطور ارتباطات مجازی فرصت بیشتری رابه این کار مهمی که امانت سایرین محسوب می شد بپردازم.درروزهای نخست راهنمایی های سردبیر که تجربه دوره قبل را باخود داشتند و همینطورمفاد آیین نامه و تعامل با دوستان درشورای مجله موجب شد تا بتوانم زودتر ازآنچه انتظار داشتم باکار آشنا شوم.در فاصله انتخاب تا شروع کار هم با مرورآیین نامه و آنالیز آن و همچنین خواندن تقریبا همه مطالب روز مجله با سیاست های کلی حاکم برکار آشنا شده بودم و تا حدودی که انتظارات خودم را رفع می کرد،به کارمسلط شدم ؛ولی به طور حتم این مقدار آشنایی و تسلط به کار کافی نبود.آنچه از روزهای نخستین توجه ام را جلب کرد تطبیق شنیده ها از انتقادات متوجه مجله از گذشته با مشاهدات فعلی ام بود و خیلی زود احساس کردم که همان عدم توجه به انتقادات و تایید یا تقبیح آنهادرآن زمان درست ترین کاری بوده که انجام داده ام چرا که ظرافت هایی وجود داشت که مگربه مشاهده و آشنایی شاید نتیجه گیری را میسر نمی کرد.لذا از چند روز نخست ابتدا شروع به مشاهده برداری کردم و سپس تصمیم به گزارش نویسی گرفتم . ومشعول به تنظیم مطالبی شدم که در روزهای اول عنوان هَراَزچند نوشت های یک دبیر را برایش انتخاب کردم تا علاوه برامکان دسترسی خودم به آنچه درطی این دوره گذشته ؛بعد از پایان نیزخاطرات این دوره شیرین و همراهی با همکارانی شریف و ارجمند و برادران و خواهران ایمانی ام و همینطورتجربه ی چون قند،تعامل با کاربران سایت را برای سایردوستانم ارائه کنم و خوب این براساس عرف خاطره نویسی حقیر از مشاهداتم درسال های زندگی خیلی کار بعید و سختی به نظر نمی آمد و تنها ساعاتی را به تراکم کاری ام افزون می نمود که البته اکنون با مرور برخی از آن هَراَزچند نوشت ها احساس رضایت از صرف این وقت و تراکم کاری ام دارم و امیدوار آیندگان نیز از خواندن به موقع آن مطلب حظ ببرند. اما دراین مکتوب برآن شدم تا با ارائه اطلاعات به سایرکاربران اولاً سطح آگاهی کاربران محترم سایت را از کار مجله بالا ببرم ودرثانی با ایشان همراه باشم تا بعد از این بتوانند کار های بهتری را ارئه نمایند و از طرفی دبیران بعدی با مرورکوتاهی براین نوشته ها با شرایط و امکانات و روال کاری زودتر آشنا شوند.
ازاینجا به بعد نوشته ها را حالا اضافه کردم : بناداشتم هرازچند نوشت ها را بعد از اتمام دوره منتشر کنم. اما با توجه به شرایط موجود احساس می کنم انتشار این خاطرات کوتاه شاید به کارکرد کنونی مجله نیز کمک کند. لذا باتوجه به تراکم کارم به نحوی که سایر کارهایم آسیب نبیند ازاین پس شروع به ویراستاری نوشته های دو ماه گذشته وانتشار آنها به خواست خدا خواهم کرد. امید که قبول افتد .
چرا هَراَز چند نوشت ؟ این عنوان را انتخاب کردم چون با جستاری مفصل بعد از انتخاب متوجه شدم تا کنون درهیچ موردی درفضای مجازی و حقیقی استفاده نشده واثری از آن به دست نیاوردم و این اولین بار است که از این عنوان درنوشته ای استفاده می شود و از آنجائیکه دراین ایام هر روز موفق به نوشتار آن نشده ام و تنها همه روزه به ثبت کارکرد کمّی پرداخته ام و خاطرات درهرچند روز یک بار نوشته شده،پس این عنوان را پسندیدم .امیدوارم برای سایرین هم شیرین باشد عنوان و مطالب این هراز چند نوشت ها ...اگرخدا بخواهد. بنده کمترین - امیرمنصورمعزی